در برخي منابع آمده است: ام فضل كه شاهد زجر كشيدن آن حضرت در حال شهادت بود از كرده خويش پشيمان شده و گريه مى كرد.
حضرت جواد عليه السلام فرمودند: اكنون كه مرا كشتى - اين گريه ات ديگر براى چيست؟[1] آن گاه به بيان وقايعي كه پس از شهادتش بر سر آن زن خواهد آمد اشاره كرده و فرمودند: به خدا سوگند به چنان فقر و تنگدستى گرفتار مى شوى كه قابل جبران نباشد و به دردى مبتلا مى شوى كه درمان ندارد و به بلائى گرفتار مى شوى كه پوشيده نماند.[2]
(نفرين امام در حق امّ الفضل دامن او را گرفت) و زخمى در بدترين مواضع بدنش پيدا شد، آن زخم بد خيم شد، همواره چرك و خون از آن جارى بود، كليه مال و ملك خود را براى آن زخم مصرف كرد تا آن را مداوا كند اما موفق نشد. پس از آن كه همه اموالش را براي مداوا خرج كرد كارش به جايي رسيد كه محتاج به دستگيرى مردم شد.[3]
[1] . سيد محسن امين، سيره معصومان، ترجمه علي حجتي كرماني (تهران، سروش، 1376ش) ج6، ص231.
[2] . مسعودي، اثبات الوصيه (قم، انصاريان،1426ق، چ سوم)، ص227.
[3] . در برخي روايت آمده است: آن زخم بد در فرجش پيدا شد (مسعودي، اثبات الوصيه (قم، انصاريان،1426ق، چ سوم)، ص227).